بهزاد جعفری
بهزاد جعفری

بهزاد جعفری

چرا؟

نوشتهء بهزاد جعفری


نظامی بیتی دارد که مصداق بارز تشخص انسان است، یعنی سعی می کند که کلید گنجی رو به بشر بدهد، تا بشر بدان کلید بتواند در دروازهء جاودانگی رو باز کند، اون بیت در منظومه لیلی و مجنون است و می فرماید؛

کم گوی و گزیده گوی چون در             تا ز اندک تو جهان شود پر

برای خود من سخت بود که باور کنم رمز جاودانگی در اصالت و کیفیت است، معمولاً در مقیاسهای امروزی بشر کمیت رو معیار موفقیت می داند، برای مثال وقتی به شعب متعدد یک کارخانه نگاه می کنیم آن مجموعه را مجموعه ای موفق می دانیم و یا در باب انسان به تعداد مریدان یک انسان نگاه می کنیم و بعد قضاوت می کنیم که حتما این فرد انسان خوب و قابل قبولی بوده که این همه پیرو و مرید دارد البته این مطلب در جایی که مفاهیم ایدئولوژیک و یا حکومتی وجود نداشته باشد یعنی در یک فضا آزاد انتخابی منظور نظر من می باشد. اما بعدها که بیشتر با جهان دانش آشنا شدم، متوجه گردیدم که نظامی چه می گوید و اینکه خود او در زمانی که عصر غولهای ادبیات ایران است کاملاً در دایرهء شگفت انگیز این غولها در مرکز با چند کس دیگر صاحب خانه است. برای روشن شدن صحبتم دو مثال می آورم که نشان دهد وقتی مطلبی در چنتهء شخصی باشد، چطور بدون صرف انرژی بی حد و غیر ضروری تاریخ خودش وی را مسند نشین و مایهء فخر می گرداند. اولین مثال مربوط به شیخ اجل خداوندگار سخن سعدیست، در جایی که می خواهد در مورد ناکام بودن صحبت کند، غزلی دارد که هر بیت آن شاهکاریست و دارای سخن، اما در این غزل بیت دوم اعجاز است، حتی در مورد سعدی و این غزل می شود موجزتر شد و گفت سعدی با یک مصرع چنان ناکامی را نمایش می دهد که انسان را به حیرت می آورد. در این مصراع که می فرماید؛

گرگ دهن آلودهء یوسف ندریده

چنان فضایی را شیخ تصویر می سازد که هم نشان می دهد کامی از موضوع مورد بحث برآورده نشده، هم چنان قلب را برای گرگ که در ذات درندهء خبیثی می باشد به طپش می اندازد و او را معصوم ترین موجود در باور خواننده متبلور می سازد تا نشان دهد که میزان ناکامی به چه مقیاس بزرگیست.

مثال دوم در مورد فخرالشعراء، نازک اندیش عمیق گفتار حافظ شیرازیست، که دو موضوع مورد مجادلهء حقیقت جویان در طول تاریخ را در یک بیت به زیبایی بیان می نماید در جایی که دیگران، برای این دو موضوع کتابها و مقالات متعددی نوشته اند که در مورد بسیاری حتی تعداد خواننده اش به انگشتان دو دست نیز نمی رسد.

اما این دو موضوع عبارتند از عشق در یک نگاه و دوم داشتن آن که با داشتنش می توان تمام کائنات را به طرف خود کشید، مطلبی که از آن تحت عنوان جذبه نیز می توان نام برد،

حضرتش در این بیت می فرمایند؛

به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند     نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند

و اما در پایان بی دلیل نیست که تاریخ بزرگانی چون همهء ایشان که نامبر شدم در صدر فرهنگ مردمانی برای همیشه نشانده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد